کمپانیهای موفقی چون مایکروسافت، اپل، بلکبری، گوگل و...، که خود را با اقتصاد امروز ما، که اقتصاد اطلاعات بوده وبه سرعت درطی مسیر به سوی اقتصاد دانش است مطابقت دادهاند و شتاب توسعه خود را افزایش دادهاند دارای پنج ویژگی مشترک هستند که عبارت است از:
۱-تمرکز
تمامی این سازمانها فقط در تخصص اصلی خود فعالیت میکنند و جذابیتهای لحظهای بازارهای دیگر باعث اغوای آنها نمیشود چرا که آنها به کار خود اعتقاد و اعتماد دارند.
۲-دانش، خلاقیت و نوآوری
یکی دیگر از وجوه مشترک این برندها دانش، خلاقیت و نوآوری است، آنها با مجهز کردن خود به دانش روز و پرواز ذهن خود (ذهنی که در طول سالیان تمرینِ حلِ خلاقانه مسائل کرده است) افقهای جدیدی را ترسیم و با نوآوری به آنها میرسند وازدستاوردهای آنها جامعه بشری نیز استفاده می کند.
۳- شجاعت حرکت در خلاف مسیر
در زمانی که سایرین در حال سپری کردن مسیرهای مشابه هستند آنها شجاعانه در مسیر خلاف رود حرکت میکنند، وقتی همه دنبال کاهش هزینه (نه مدیریت هزینه)، ارزان خریدن و گران فروختن!، حذف پرسنل به دلایل شخصی (نه سازمانی و تیمی) و... هستند آنها دنبال خلق ارزش افزوده، کیفیت محصول و خدمات، محصولات و بازارهای جدید، توسعه بازار و... هستند.
۴- سقف پروازی نامحدود
رهبران این شرکتها سقفی نمیشناسند و هرلحظه نقطه اوج بالاتری تعریف میکنند و از ایجاد ثروت، تلاش و نوآوری خسته نمیشوند و به بهانه قناعت (که در جای خود یعنی هزینه شخصی کمتر پس از ایجاد ثروت نشان از بزرگی روح انسان دارد) در زندگی تنبلی و انفعال پیشه نمیکنند و مسئولیتهای انسانی خود را فراموش نمیکنند آنها اوج پروازی عقابگونه دارند نه مانند مرغان دریایی.
۵ – مدیرانی باقلبی عاشق (مهمترین و مولد سایر عاملها)
انسانهایی که از طریق ایجاد ارزش افزوده، نوآوری و کارآفرینی ایجاد ثروت برای جامعه میکنند عاقلانی عاشق بوده و آنان در حد دیوانگی مجذوب فعالیتهای خود هستند، از آفرینندگی و تولید لذت برده و در لحظاتی که به گفته جک ولش (بزرگترین مدیر قرن بیستم که جنرال الکتریک را دوباره به روزهای اوج رساند) با مرگ سازمانشان نفس به نفس میشود عاشقانه و جسورانه ادامه میدهند و در کمال اینکه از افراد بهظاهر عاقل، عاقلانهتر میتوانند تصمیم بگیرند عاشقانه تصمیمات عقلانی میگیرند و باید یاد آور شد هیچچیز مانند قلبی عاشق تکاملدهندهي ذهنی عاقل نیست.
در آیندهای نهچندان دور عصر اقتصاد اطلاعاتی نیز میگذرد و بشر قدم به عصر جدیدی بهنام “عصر اقتصاد دانش” مینهد. در این دوران دانش که مجموعهای اطلاعات تحلیل شده است، نقطهی اتکا و نیروی محرکهی سازمانها برای حیات در کارزار رقابت آینده خواهد شد. کارشناسان پیشبینی میکنند که تاریخ احتمالی ورود به عصر نوین اقتصاد که از آن با نام اقتصاد دانش یاد شده است، در سال 2035 است و البته برخی دیگر از صاحبنظران این تاریخ را 2060 میدانند.
اما با توجه به برنامههای توسعه آیندهی کشورهای توسعهیافته همچنین سرعت تغییرات و پیشرفت باورنکردنی تکنولوژیهای تحلیل اطلاعات، از نظر نویسندهی این اثر، زمان ورود به عصر دانش، بهنظر میرسد که در سال 2035 باشد.
«کتاب مدیریت نوین صفحه 25»